کد خبر 265052
۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۵

حقیقت از چشم «تصویربرداران بی‌تصویر»-۲؛  

ضدانقلاب، داعش زمان خود بود/ حمام کردن در دمای منفی 20 درجه و رودخانه یخ زده!

ضدانقلاب، داعش زمان خود بود/ حمام کردن در دمای منفی 20 درجه و رودخانه یخ زده!

در این مصاحبه خاطرات خبرنگاری را می‌خوانیم که گوشه‌ای از رفتارهای غیرانسانی نیروهای ضدانقلاب با رزمندگان را نشان می‌دهد. او خبرنگاری است که در حین خدمت به دست ضدانقلاب اسیر شده و این بار شرح اسارتش را دومین قسمت می‌خوانیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ همواره خبر اهلش را دوانده و خبرنگار هم مدام دویده است در جست و جوی حقیقت؛ و این دویدنها باری سنگین بر دوش او گذاشته که جز انعکاس حقیقت نبوده است. در گیرودارهای فروپوشانی حق و چشم‌فریبی‌های باطل، تلاش شد جای شهید را با جلاد عوض کنند؛ اما در سالهایی که بر مردم گذشت و در تمام اعصار، بار کج به منزل نرسید و اول‌خبرنگار عالم حضرت زینب سلام الله علیها رسالتش را بر دوش یکایک خبرنگاران گذاشت که تا ابد حق را جار بزنند. 

درست زمانی که جنگ عراق بر ایران تحمیل شد؛ افرادی از سلاله نور و آگاهی در کنار رزمندگان ما بودند که با ثبت و ضبط حقایق مانع تحریف تاریخ شوند و چه بسا در این میان از جانشان مایه گذاشته و در راه روشنگری به شهادت رسیدند و یا اسیر دست نیروهای ضدانقلاب و بعثی شدند. 

ما را به دفترش دعوت کرد تا با او مصاحبه کنم. موهای سپیدش نشان از روزهای سختی داشت که گذرانده بود؛ صدایش اما خسته نبود. هنوز قبراقی و انرژی یک خبرنگار را داشت. از بدنه ارتش بود و زمانی که به قول خودش دست راست و چپش را شناخته، دوربین دست گرفته. نامش سرهنگ سید مرتضی آذرهوشنگ است. از همان جوانان انقلابی که تا هنوز هم در جنگ نرم علیه دشمن شرکت دارد. در دفترش تعدادی جوان را آموزش می دهد و از تدوین فیلمهای رزمندگان اسلام، نریشن خوانی و ... را انجام می دهند. همه نیروهایش با او صمیمی هستند و صمیمیت بینشان مرا خوشحال می کند. تر و فرز است و می توان چهره اش را تصور کرد که چگونه دوشادوش رزمندگان با سلاحش که دوربین است مسیر حقیقت‌نگاری را طی میکرد. در ادامه بخش دوم این گفتگو را می خوانیم.

حیات: از جنایاتی که نیروهای ضدانقلاب روا می داشتند، کمی برایمان بگویید.  

سرهنگ آذرهوشنگ: اگر امروزه داعش سر شهدای ما را از تن جدا می کند آنان ۴۳ سال پیش این کار را می کردند آنان برای ایجاد رعب و وحشت هر کاری می کردند. به یاد دارم که نیروهای ضدانقلاب شکم یکی از شهدای ما را خالی کرده و در آن کاه می ریزند. گاهی سر یکی از رزمندگان را بریده و به سر در روستا آویزان می کردند. الان اگر جنایات داعش در حق مدافعان حرم را میبینیم بدانیم که داعشی ها از آنان خط گرفتند.

در تمام مراحل انقلاب اسلامی ثابت شده است که مردم کرد همیشه پشت نظام بوده و مردمی مهربان شجاع و دلیر بوده اند اما این افراد یکسری جداشده بودند که داعیه براندازی داشتند چه بسا برخی از آنان کرد نبوده و افراد فریب خورده دشمنان ایران بودند که برای خود سرزمینی ایجاد کنند ما گاهی که برای کار به روستا می رفتیم آنان برای ما غذا می آوردند و دلشان برای ما می سوخت. این نیروهایی که خودشان را در لایه کرد معرفی کردند این رویا را داشتند.

گاهی آنان برای تحقیر، ما را به مجالس عروسی می بردند و در گوشه ای ما را نگه می داشتند. ما را به دست زدن وادار می کردند و یکباره می گفتند دست نزنید؛ بارها این کار را تکرار می کردند تا ما را مورد تمسخر حضار قرار دهند. روح ما را اینگونه نابود می کردند و در برفهای یک متر و نیمی کیسه های گندم را بر دوش ما می گذاشتند. زمانی که زمستان می شد برای آوردن آرد ۵۰ کیلو گندم را با موی بز بر دوش ما می بستند و باید ۱۲ کیلومتر راه را می بردیم و آسیاب می کردیم و برمیگشتیم. اولش هم ما را وادار می کردند این ۱۲ کیلومتر به اندازه عرض یک تراکتور باز کنیم. من چون فیلمساز بودم در آن شرایط سخت به این فکر می کردم که با دوربین یک پلان برداشت کنیم!

حیات: برای حمام و نظافت نیز فکری کرده بودند؟

سرهنگ آذرهوشنگ: من نزدیک به دو ماه در دولتو بودم. در آن زندان زمانی که ۱۰ شب تا ۸ صبح درون زندان بودیم جایی برای دستشویی نداشتیم. شاید باور نکردنی باشد برای حمام کردن در سرمای ۲۰ درجه یخ رودخانه را هر ۲۰ روز یکبار می شکستیم و بدنمان را می‌شستیم.

بعد در آن شرایط هر وقت در یک عملیات شکست می‌خوردند، عده‌ای از ما را برده و اعدام صحرایی می‌کردند. در یک عملیات ۱۲ نفر از بچه‌های ما را شهید کردند و حتی پیکر بچه‌ها را دفن نمی‌کردند و روستایی‌ها بر اساس دلسوزی این کا را انجام می‌دادند.  

حیات: بالاخره چگونه و در چه شرایطی آزاد شدید؟

سرهنگ آذرهوشنگ: پس از دو ماهی که در دوله تو اسیر بودیم، پادگانی نظامی آنجا در مرز لاذقیه وجود داشت که متعلق به نیروهای عراقی بود ولی در اختیار دموکراتها بود. عملیات والفجر ۴ به زندان حمله کردند و آنقدر آتش تهیه نیروهای ما زیاد شد که نتواستند ما را به خاک عراق منتقل کنند و در نهایت ۲۱۰ نفر از ما را آزاد کردند.

حیات: به کلی چه مدت اسیر بودید و آیا بعد از این دوران دوباره به مبارزه برگشتید؟

سرهنگ آذر هوشنگ: من نزدیک ۱۵ ماه اسیر بودم و دوباره برگشتم. بعد از آزادسازی دوباره برگشتم و در همان منطقه کردستان خدمت کردم، مدتها آنجا بودم و بعد از آن به گیلانغرب منتقل شدم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha